عقب تر. بازمانده تر: عمر همه رفت و به پس کس تریم قافله از قافله واپس تریم. نظامی. به زیر چنگ خرچنگ اندری تو از آن هر ساعتی واپس تری تو. عطار (اسرارنامه). هر که صبر آورد گردون بر رود هر که حلوا خورد واپس تر رود. مولوی
عقب تر. بازمانده تر: عمر همه رفت و به پس کس تریم قافله از قافله واپس تریم. نظامی. به زیر چنگ خرچنگ اندری تو از آن هر ساعتی واپس تری تو. عطار (اسرارنامه). هر که صبر آورد گردون بر رود هر که حلوا خورد واپس تر رود. مولوی
مخفف پس رونده. پی رو. تبع. تابع. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (صراح اللغه). تبیع. (دهار) (منتهی الارب). آثف. (مهذب الاسماء). تألی. (منتهی الارب). مقتدی، مأموم: همه گر پس رو و گر پیشوائیم در این حیرت برابر می نمائیم. عطار. سته. پس رو قوم. استتلاء، پس رو چیزی شدن خواستن کسی را. تلو، پس رو چیزی. (منتهی الارب) ، دنبال: دعای خالص من پس رو مرادتو باد که به زیاد توام نیست پیشوای دعا. خاقانی. - پس روان، اتباع. اخلاف. قطین. حشم. (دهار). امت. توابع. اعقاب. آل. تبع. ستل. داجه، پس روان لشکر. (منتهی الارب)
مخفف پس رونده. پی رو. تَبع. تابع. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (صراح اللغه). تبیع. (دهار) (منتهی الارب). آثف. (مهذب الاسماء). تألی. (منتهی الارب). مقتدی، مأموم: همه گر پس رو و گر پیشوائیم در این حیرت برابر می نمائیم. عطار. سَتِه. پس رو قوم. استتلاء، پس رو چیزی شدن خواستن کسی را. تلو، پس رو چیزی. (منتهی الارب) ، دنبال: دعای خالص من پس رو مرادتو باد که به زیاد توام نیست پیشوای دعا. خاقانی. - پس روان، اتباع. اخلاف. قَطین. حشم. (دهار). امت. توابع. اعقاب. آل. تبع. سَتل. داجَه، پس روان لشکر. (منتهی الارب)